شرح موضوع آزادی زندانی قتل عمد پس از8سال و5ماه تحمل کیفر اززندان گنبد
در بازدیدی که از اداره زندان داشتم یک زندانی که مشغول تلاوت قرآن بود نظر مرا به خود جلب کرد مسئولان زندان گفتند این شخص 8 سال پیش همسرش را در یک درگیری خانوادگی کشته است و از وقتی وارد زندان شده برای شادی روح همسرش روزها را روزه میگیرد و به تلاوت قرآن مشغول است.
در دیداری که با خانواده این شخص داشتم متوجه شدم افراد سرشناس زیادی برای جلب رضایت اولیای دم تلاش کرده اند که متاسفانه نتیجه ای نداشته است من نیز با توکل به خدا تصمیم گرفتم شانس خود را امتحان کنم سپس با دو نفر از روحانیون اداره زندان و امام جمعه یکی از شهرستانها قرار گذاشتیم تا برویم منزل پدر مقتول که متاسفانه ایشان مارا نپذیرفتن.
با آقای فاضلیان (رئیس کل دادگستری استان) تماس گرفتم و جویای پرونده شدم با توجه به اینکه فقط دو روز تا اجرای حکم زمان مانده بود بسیار ناراحت شدم و از ایشان خواهش کردم چند روزی به من وقت دهند تا بتوانم اولیای دم را راضی کنم که خدا خیرشان دهد با توجه به ثوابق بنده در این زمینه پذیرفتند. با پدر مقتول تماس گرفتم و بدون مطرح کردن موضوع یک وقت ملاقات کوتاه از ایشان گرفتم.فردای آن روز با ایشان چند کلمهای در اتوموبیل بنده به گفت و گو پرداختم که چکیده اش به این شرح می باشد: در قدم اول گله کردم که شب گذشته ما را نپذیرفتن تا اصل مطلب دستشان بیاید ایشان وقتی فهمید من نیز برای گرفتن رضایت آمده ام بسار ناراحت شدند و با تندی گفتند کم سایرین ما را اذیت کرده اند که شما هم آمده اید؟گفتم حق با شماست شما داغ فرزند دیده اید و با آمدن هر واسطه غم شما تازه میشود بیایید برویم حکم را اجرا کنیم تا دیگر نه شما اذیت شوید نه مسئولان تلاش بیهوده کنند پدر مقتول در جواب بنده گفتند من سال گذشته میخواستم مجرم قصاص شود ولی خانواده ام رضایت نمیدادند ولی الآن رضایت آنها را نیز جلب کرده ام که من گفتم چنانچه قاتل قصاص شود و بعد شما یا حانواده شما پشیمان شوید میشود او را زنده کرد؟ یا نوه ی یازده ساله شما از شما بپرسد چرا پدر او را کشتید واقعا چه می خواهید به او بگویید؟ حال که این بچه مادر ندارد اگر پدر نیز نداشته باشد چه تضمینی است درست تربیت شود و اگر خدایی نکرده این اتفاق بیفتد شما میتوانید خود را ببخشید؟
بعد به ایشان پیشنهاد کردم موضوع را از راه های دیگر حل کنیم که شکر خدا صحبت ها تاثیر خود را گذاشت و ایشان پذیرفتند سپس شروطی را گذاشتند و من که از طرف خانواده زندانی اختیار تام داشتم این شروط را پذیرفتم .
پس از هماهنگی با دادستان رامیان در دادگستری رامیان جلسه گذاشتیم و کارهای اداری انجام شد و رضایت از ایشان شکر خدا جلب شد...